-
۶۹۴۷
شاید برایتان جالب باشد که شاعران بزرگ پارسی زبان مانند حافظ، سعدی و مولانا سال ها پیش درباره ی عید فطر اشعار زیبایی سروده اند. در این نوشته سروده های مولانا، سعدی و حافظ درباره ی عید فطر را به همراه تفسیر خلاصه ای از آن ها برای شما تهیه نموده ایم.
پیشنهاد می شود: متن های زیبا برای تبریک عید سعید فطر
سروده های مولانا درباره ی عید فطر
غزل زیر از دیوان شمس که مجموعه غزلیات مولانا است را برای شما انتخاب کردیم که در آن مولانا خوشحالی خود را از رسیدن عید فطر بیان می کند و عید فطر را پایان ماه روزه داری و عید مسلمانان می داند.
بگذشت مه روزه، عید آمد وعید آمد
بگذشت شب هجران معشوق پدید آمد
آن صبح چو صادق شد عذرای تو وامق شد
معشوق توعاشق شد شیخ تو مرید آمد
شد جنگ و نظر آمد شد زهر و شکر آمد
شد سنگ و گهر آمد شد قفل و کلید آمد
جان ازتن آلوده هم پاک به پاکی رفت
هرچند چو خورشیدی بر پاک و پلید آمد
از لذت جام تو دل مانده به دام تو
جان نیز چو واقف شد او نیز دوید آمد
بس توبه شایسته برسنگ تو بشکسته
بس زاهد و بس عابد کو خرقه درید آمد
باغ از دی نامحرم سه ماه نمی زد دم
بر بوی بهار تو ازغیب رسید آمد
یکی دیگر از اشعار مولانا که می توان آن را مرتبط با عید فطر دانست را در ادامه مشاهده می کنید:
عید آمد و عید آمد و آن بخت سعید آمد
برگیر و دهل می زن کان ماه پدید آمد
عید آمد ای مجنون، غلغل شنواز گردون
کان معتمد سدره از عرش مجید آمد
عید آمد ره جویان ، رقصان وغزل گویان
کان قیصر مه رویان زان قصر مشید آمد
صد معدن دانایی مجنون شد و سودایی
کان خوبی و زیبایی بی مثل و ندید آمد
زان قدرت پیوستن ، داوود نبی مستش
تا موم کند دستش ، گر سنگ و حدید آمد
عید آمد و ما بی او عیدیم بیا تا ما
برعید زنیم این دم کان خوان و ثرید آمد؟
زو زهر شکرگردد، زو ابرقمر گردد
زو تازه و تر گردد هر جا که قدید آمد
برخیز و به میدان رو، در حلقه رندان رو
رو جانب مهمان رو کز راه بعید آمد
غمهاش همه شادی، بندش همه آزادی
یک دانه بد و دادی ، صد باغ مزید آمد
من بنده آن شرقم، در نعمت آن غرقم
جز نعمت پاک او منحوس و پلید آمد
بربند لب و تن زن چون غنچه و چون سوسن
رو صبرکن از گفتن چون صبر کلید آمد
سروده های حافظ درباره ی عید فطر
گل در بر ومی در کف و معشوق به کام است
سلطان جهانم به چنین روز غلام است
گو شمع میارید در این جمع که امشب
در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است
گوشم همه بر قول نی و نغمه چنگ است
چشمم همه بر لعل لب و گردش جام است
در مجلس ما عطر میامیز که ما را
هر لحظه ز گیسوی تو خوشبوی مشام است
از چاشنی قند مگو هیچ و ز شکر
زآنرو که مرا از لب شیرین تو کام است
تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کوی خرابات مقام است
از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است
وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است
میخواره و سرگشته و رندیم و نظر باز
وانکس که چو ما نیست در این شهر کدام است
حافظ منشین بی می و معشوق زمانی
کایام گل و یاسمن و عید صیام است
یکی دیگر از سروده های حافظ که ارتباط موضوعی با عید فطر دارد غزل زیر است که در آن حافظ به شکل بسیار واضحی انتقاد خود به ریاکاری را بیان می کند و می گوید که روزه و ماه رمضان برای برخی ها فرصتی برای ریاکاری است و با تمام شدن آن این فرصت از این دسته افراد گرفته می شود.
از نظر حافظ ریا و ریاکاری مخالف زهد و تقوای حقیقی است.
روزه یکسوشد و عید آمد و دل ها برخاست
می زخمخانه بجوش آمد و می باید خواست
توبه ی زهد فروشان گران جان بگذشت
وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست
چه ملامت بود آن را که چنین باده خورد
این چه عیبیست بدین بیخردی وین چه خطاست
باده نوشی که در او روی و ریایی نبود
بهتر از زهد فروشی که درو روی و ریاست
ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق
آن که او عالم سرست بدینحال گواست
فرض ایزد بگذاریم و به کس بد نکنیم
وآنچه گویند روا نیست نگوییم رواست
چه شود گر من و او چند قدح باده خوریم
باده از خون رزانست نه از خون شماست
این چه عیبیست کزان عیب خلل خواهد بود
ور بود نیز چه شد مردم بی عیب کجاست
در این غزل حافظ خوشحالی خود را از رفتن ماه رمضان و رسیدن عید فطر ابراز می کند.
سعدی درباره ی عید فطر و عید رمضان چه سروده است؟
سعدی نیز یکی دیگر از شاعران فارسی زبان است که در وصف رمضان و عید فطر اشعاری را سروده است. شعری از سعدی در وصف عید فطر را برایتان آورده ایم که در آن سعدی ناراحتی خود از رفتن ماه رمضان را ابراز می کند.
برگ تحویل میکند رمضان/ بار تودیع بر دل اخوان
یار نادیده سیر، زود برفت / دیر ننشست نازنین مهمان
غادر الحب صحبةالاحباب/ فارقالخل عشرة الخلان
ماه فرخنده، روی برپیچید/ و علیک السلام یا رمضان
الوداع ای زمان طاعت و خیر/ مجلس ذکر و محفل قرآن
مهر فرمان ایزدی بر لب/ نفس در بند و دیو در زندان
تا دگر روزه با جهان آید/ بس بگردد به گونه گونه جهان
بلبلی زار زار مینالید/ بر فراق بهار وقت خزان
گفتم انده مبر که بازآید/ روز نوروز و لاله و ریحان
گفت ترسم بقا وفا نکند/ ورنه هر سال گل دمد بستان
روز بسیار و عید خواهد بود/ تیر ماه و بهار و تابستان
تا که در منزل حیات بود/ سال دیگر که در غریبستان
خاک چندان از آدمی بخورد/ که شود خاک و آدمی یکسان
هردم از روزگار ما جزویست/ که گذر میکند چو برق یمان
کوه اگر جزو جزو برگیرند/ متلاشی شود به دور زمان
تاقیامت که دیگر آب حیات/ بازگردد به جوی رفته روان
یارب آن دم که دم فرو بندد/ ملک الموت واقف شیطان
کار جان پیش اهل دل سهلست/ تو نگه دار جوهر ایمان
در این نوشته برخی سروده های مولانا، سعدی و حافظ درباره ی عید فطر را برای شما گردآوری کردیم امیدواریم از خواندن ان ها لذت ببرید.