يكشنبه, ۴ آذر ۱۴۰۳، ۰۶:۲۹ ق.ظ

آشپزی، سبک زندگی،دانستنی ها

زندگی واقعا ساده است، ما اصرار داریم آن را پیچیده کنیم «کنفسیوس »

متن تبریک شب یلدا طولانی و زیبا

  • ۱۶۴۹

 

 برای تبریک شب یلدا می توان از دلنوشته های بلند و طولانی استفاده کرد. در زیر چندین متن طولانی تبریک شب یلدا آورده شده است.

متن بلند تبریک شب یلدا

 

بوی یلدا را میشنوی؟
انتهای خیابان آذر…
باز هم قرار عاشقانه پاییز و زمستان..
قراری طولانی به بلندای یک شب..
شب عشق بازی برگ و برف…
پاییز چمدان به دست ایستاده!
عزم رفتن دارد…
آسمان بغض کرده و میبارد.
خدا هم میداند عروس فصل ها چقدر دوست داشتنیست…
کاسه ای آب میریزم پشت پای پاییز…
و… تمام میشود
پاییز، ای آبستن روزهای عاشقی،
رفتنت به خیر…
سفرت بی خطر

 

 

 

متن ادبی طولانی شب یلدا

“یلدا” می رسد تا با نفس هایِ زمستانی و سردش ، آدم ها را برایِ گرم شدن ، به هم نزدیک کند ، که کینه ها را بشوید و دل ها را صاف تر از همیشه کند . و چه می چسبد نوشیدنِ یک استکان چایِ داغ ، در شبی سرد و برفی ، وقتی عزیزترین هایِ زندگی ات کنارت نشسته اند و با تماشا و همصحبتیِ شان ، عشق می کنی …

وقتی با یک دقیقه زمانِ اضافه ؛ یک عمر خاطره ی خوب برایِ روزهای دلگیری ات پس انداز می کنی و هرکجا که تنها و بی پناه شدی ، یادت می افتد ؛ تو کسانی را داری که به اندازه ی تمامِ دانه هایِ برف ، برایت آرزوهایِ خوب دارند ، و دلگرم می شوی به حمایتِ آنهایی که دورند و از هرچه نزدیک است ، به تو نزدیک تر …

یلدا یعنی ؛ آدم ها برایِ سلامتِ نفس و جانشان و برایِ زنده ماندن ؛ “عشق” می خواهند ، و شاید ناب ترین حالتِ عاشقی ، از سمتِ کسانی باشد که کنارشان قد کشیده ای و جزءِ لاینفکِ بهترین خاطراتِ تواند . همان ها که با گرمیِ حضورشان ، جهان را جایِ بهتری می کنند برایِ زیستن …

یلدا یعنی ؛ قدرِ با هم بودن ها را بدانیم ، که بیشتر کنارِ هم باشیم ، که حواسمان به ناب ترین هایِ زندگیِ مان باشد ! ای کاش هیچ خانه ای خالی از عشق نباشد و اهالیِ خانه ، هرکجا که هستند و هرکجا که می روند ؛ شاد و خوشبخت باشند ، که شاد بودن ، حقِ هر آدمی ، و گرم ماندن ، حقِ هر خانه ای ست !

 

 

 

متن طولانی در مورد شب یلدا

هر چیزی باید سر جای خودش اتفاق بیفتد، قبول داری؟ مثلاً تگرگ، باید اردیبهشت را به دلواپسی بکشاند، گیلاس، جایش، چلّه مرداد است… برگها باید وسط مهر، با رویی زرد و نارنجی، بریزند روی سنگفرش خیابان، شب یلدا، پرده را که میزنی کنار، باید برف را ببینی که بی صدا می آید… و اما عشق…

من می گویم تنها چیزی ست که نباید سر وقت بیاید! باید وقتی برسد که تو دست و پایت را گم کنی، ناگهان… سریع…بی معطلی… درست بخورد وسط زندگی آدم…

زمانی که فکر می کنی همه چیز سر جای خودش نشسته، بیاید و تمام بنیان بودنت را به هم بریزد… باید طوری عاشق بشوی که مجبور باشی تمام برنامه های زندگیت را از اول بچینی ، و حتی گاهی وقت ها قبول کنی که برنامه ریزی هیچ کمکی به تو نمی کند …. باید رها باشی …. جوری که انگار خودت هم دیگر، سر جای همیشگی ات نیستی، بزنی بیرون… تمام روزهایت، شعر بگویی، شاعر شوی… اصلا” چرا پیچیده اش کنیم… ساده بگویم…

“عشق “بی موقع که بیاید، اسمش می شود “معجزه”…. چیزی شبیهِ استجابت تمام دعاهای به آسمان رسیده و نرسیده ات… می شود حسّ نابِ تمامِ آنچه که دلِ دیوانه ات یک عمر انتظارش را می کشید و تو نمی دانستی چه می خواهد …. آن وقت، هر زمان که چشمان او حضور داشته باشد، تو غرق در آرامش می شوی و حس و حالت بهاری می شود…. خودبه‌خود، عطر بهار نارنج می پیچد … گرفتی چه گفتم؟ وقتی همه چیز سر جایش باشد… یک جای کار دارد لنگ می زند جانم!

 

 

به گمانم دانه های انار هر یک

یاد “عزیزیست” دوست داشتنی ،
دور یا نزدیک در غربت ، اما از یاد نرفتنی
امسال در کنار عزیزان یا در نبودشان
اگر اناری را در دستانت گرفتی…
چه شیرین چه ترش هر یک را به یادی و
به لبخندی به کام ببر، اینبار یلدا را با اناری از
جنسی دیگر و با قلبی نو به خاطر بسپار،
یادت نرود که یاد کردن دل میخواهد نه دلیل

یــلــدا مبارک

 

 

امشب چه طولانی، ولی عاشقانه و پرنور است

شب روشن پر امیدی است که باید در ازدحام نگاه های مهربان بنشینیم و لبخند را به خوبی بدانیم. بنشینیم نفس هامان را با هم یک دل کنیم و خاطرات سرشار را از میان سینه هامان بیرون بریزیم تا خانه ها روشن شود. شمع ها را امشب کنار شب نشینی سرور، با شعله نوازش دل برافروزیم. سفره ها را از مائده دعای خیر پر کنیم و در جیب های یکدیگر نقل و نبات مهر بریزیم. سر بلند کنیم به سمت ستاره ها. بوسه برای آسمان برکت خیز زندگی بفرستیم و آواز زمستانه ای برای آغاز فصل تازه بخوانیم؛ آوازی به رنگ و رونق حیات راستین. لبخند بزنیم. شب همچنان ادامه دارد.
خورشیدِ فردا کمی در تأخیر است؛ که امشب را در طولانی ترین لحظات باهم بودن پر از رمز و راز عاشقانه حیات کنیم؛ پر از نیایش خویشاوندی و هم‎دلی. یاد کنیم از پرواز های گذشته، از سفرهای تعالی، معجزات مکرر عمر. یاد کنیم از روزگار همیشه در شتاب، زندگانی پر رمز و راز. یکدیگر را فراخوانیم به سمت یک رنگی، به سمت عشق؛ که عمر نمی ایستد؛ که لحظه، گریزان است و با هم بودن غنیمت…

 

 

قشنگترین اتفاق یلدا، دور هم بودن و خندیدن است. نه به هندوانه و انار بستگی دارد، نه به چراغ و روشنایی. به گرم بودن دل‌ها در کنار هم، به برق چشم‌ها از شادی و گرفتن گونه از خنده است.

تمام زیبایی این شب در ذوقی است که از دوست داشتن همدیگر به وجود می‌آید. نه به عکس‌ها وابسته است و نه به اینستاگرام.

به فال حافظی است که برای هم می‌گیریم و با عشق می‌خوانیم. به دعای خیری است که بزرگترها می‌گویند. به وقتی است که برای هم می‌گذاریم و صدایی که می‌شنویم.

به خاطر آوردن کسانی که دیگر کنارمان نیستند و قدر بودن‌ها را می‌دانیم. به نغمه آوایی‌ست که از شیدایی دل بر‌می‌آید.

 

 

ندا آمد شب یلداست دل میخانه می خواهد
تو را معشوق معشوق و مرا دیوانه می خواهد

نگاهی پر غزل از چشم مستت ایها الساقی
ادر کاسا و ناولها که یک پیمانه می خواهد

بریز از جام لب هایت به روی کنج لب هایم
که با دلبر نشستن حالتی مستانه می خواهد

بیا بنشین کنارم باز کن پیراهن خود را
دلم از این انارستان گلی پر دانه می خواهد

کمی از میوه شیرین لبخندت تعارف کن
دلم یک قاچ سرخ مشتی جانانه می خواهد

مرا فارغ از این دنیا ببر در عالمی دیگر
که طولانی ترین شب را دلم شاهانه می خواهد

 

 

امشب بساط جشن و سرور است برقرار
پاییز کرده قصد عزیمت از این دیار

«یلدا » ست نامِ این شب ظلمانی و بلند
دیو سیاهِ قهر و تباهی شده به بند

این جاست محفلی پرِ از شادی و امید
عیدی است پاک و پشت سرش فصل نو سپید

امشب تمام دوست و فامیل با همند
در جمعِ اهل و خویش و عزیزان و بی غمند

مانده دو چله پشت سر و ، عید پیش روست
هر جا محبت است و نشاط است و مهر دوست

هر کوچه باغ شهر چراغی و روشن است
دل ها ی خلق نزد هم و باغ وگلشن است

برپا ست سفره های صمیمیِ دورهم
زنجیر گشته حلقه ی فامیل ها به هم

هم هندوانه است سر سفره هم انار
سیب است و پشمک است ، وَ آجیلِ این دیار

مادر بزرگ هست و پدر با پدر بزرگ
مادر نشسته در بر هر کوچک و بزرگ

یک جمع خوب باز کنار هم است و چند
تلفن به دست هر یک از اعضا و‌ نیم خند

گاهی اِس اِم اِسی برسد با مبارکی
این جمع نیز شاد شود با پیامکی

آهنگ های شاد کند بزم ، با نشاط
سیگارکی ، کسی بکشد ،گوشه ی حیاط

یک حالِ خویش جوش بیاید به ناگهان
آواز ناب سر بدهد یک دو تا جوان

در اوج لحظه ای که بگشتیم شادمان
افراد نیکِ رفته بیایند یادمان

حاضر به جمع ما شده ما را دعا کنند
از ما برند رحمتی، آن جا صفا کنند

ای کاش هیچ کم نشود جمع ما زهم
هر سال کم شود ز وطن ، درد ها و غم

ای «داریوش» اگرچه دلت امشبی خوش است
یادی بکن زِ هرکه وِرا درد ، و ناخوش است

با خنده یاد کن ، که به هر درد آن دواست
شادی ببخش آن که به هر درد مبتلاست

منبع: مینویسم

نظرات: (۰) هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

معرفی کوتاه

یک دانش مکانی برای نوشتن مطالب مفید

قوانین و مقررات

محتوای دلخواه شما

تماس با ما

  • تماس با نویسندگان یک دانش