-
۸۲۲۳
در این نوشته قصد داریم متن شعر عشق آموخت مرا شکل دگر خندیدن از مولانا همراه با معنی آن را تقدیمتان کنیم. غزل شمارهٔ ۱۹۸۹ که با بیت جنتی کرد جهان را ز شکر خندیدن، آنک آموخت مرا همچو شرر خندیدن آغاز می شود.
متن شعر عشق آموخت مرا شکل دگر خندیدن
معنی شعر عشق آموخت مرا شکل دگر خندیدن
میگوید من ابتدا گریان به دنیا نیامدم بر خلاف اطفال که گریه می کنند وقتی به دنیا می آیند من از اول می خندیدم ولی عشق آموخت مرا نوع دگر خندیدن
یک جور خنده ی دیگری را عشق به من یاد داد. برخلاف آنچه که آدم از شعرای دیگر می شنود که عاشقی همه اش با زاری و با ناله و گریه است، شما ببینید منطق مولانا را می گوید: برعکس است.من بر اثر عاشقی خندان شدم عشق آموخت مرا نوع دگر خندیدن
به صدف مانم خندم چو مرا درشکنند کار خامان بود از فتح و ظفر خندیدنکسانی که چیزی را به دست می آورند: پادشاهی که کشوری را فتح می کند، دانشمندی که جایزه ای می گیرد، تاجری که سودی می برد، و امثالهم...لبخند بر لبش می آید می خندد،خوشحال می شود، می گوید اینها خنده های از سر خامی ست به صدف مانم خندم چو مرا در شکنند
من مثل صدفم وقتی پوسته ی مرا میکنند و گوهر من آشکار می شود تازه آن موقع لبهای من به خنده باز می شود یکی یکی تعلقات را که از من می گیرند سبک تر می شوم ، آزاده تر می شوم، رهاتر می شوم، خندان تر می شوم. خامان برعکس این هستند، هرچه به آنها افزوده تر می شود، چیزی به آنها اضافه می شود، باری بر بارهای آنها افزوده می شود، تازه خندان تر می شوند...