يكشنبه, ۴ آذر ۱۴۰۳، ۰۱:۰۵ ب.ظ

آشپزی، سبک زندگی،دانستنی ها

زندگی واقعا ساده است، ما اصرار داریم آن را پیچیده کنیم «کنفسیوس »

متن کامل شعر "نیست نشان زندگی تا نرسد نشان تو " از مولانا + تفسیر

  • ۴۰۸۹۴
غزل شماره 2152 مولانا  جلال الدین بلخی معروف به مولوی یا مولانا که از غزلیات دیوان شمس انتخاب شده با اینکه با مصرع "سخت خوش است چشم تو و آن رخ گلفشان تو" شروع می شود اما اکثریت این غزل زیبا را با مصرع "نیست نشان زندگی تا نرسد نشان تو" می شناسند. متن کامل شعر "نیست نشان زندگی تا نرسد نشان تو" از مولوی به همراه تفسیر آن را تقدیمتان می کنیم:

متن کامل شعر "نیست نشان زندگی تا نرسد نشان تو" + تفسیر

سخت خوش است چشم تو و آن رخ گلفشان تو
دوش چه خورده ای دلا راست بگو به جان تو
فتنه گر است نام تو پرشکر است دام تو
باطرب است جام تو بانمک است نان تو
مرده اگر ببیندت فهم کند که سرخوشی
چند نهان کنی که می فاش کند نهان تو
بوی کباب می زند از دل پرفغان من
بوی شراب می زند از دم و از فغان تو
بهر خدا بیا بگو ور نه بهل مرا که تا
یک دو سخن به نایبی بردهم از زبان تو
خوبی جمله شاهدان مات شد و کساد شد
چون بنمود ذره ای خوبی بی کران تو
بازبدید چشم ما آنچ ندید چشم کس
بازرسید پیر ما بیخود و سرگران تو
هر نفسی بگوییم عقل تو کو چه شد تو را
عقل نماند بنده را در غم و امتحان تو
هر سحری چو ابر دی بارم اشک بر درت
پاک کنم به آستین اشک ز آستان تو
مشرق و مغرب ار روم ور سوی آسمان شوم
نیست نشان زندگی تا نرسد نشان تو
زاهد کشوری بدم صاحب منبری بدم
کرد قضا دل مرا عاشق و کف زنان تو
از می این جهانیان حق خدا نخورده ام
سخت خراب می شوم خائفم از گمان تو
صبر پرید از دلم عقل گریخت از سرم
تا به کجا کشد مرا مستی بی امان تو
شیر سیاه عشق تو می کند استخوان من
نی تو ضمان من بدی پس چه شد این ضمان تو
ای تبریز بازگو بهر خدا به شمس دین
کاین دو جهان حسد برد بر شرف جهان تو

تفسیر شعر "نیست نشان زندگی تا نرسد نشان تو"

گفته می شود که شعر "نیست نشان زندگی تا نرسد نشان تو" را مولانا از سر ارادت و دوستی که نسبت به شمس داشته برای توصیف خوبی ها و فضایل شمس سروده و توضیح می دهد که چگونه مفتون عقاید شمس شده است. این ارادت تا جایی ریشه دوانیده که مولانا می گوید نیست نشان زندگی تا نرسد نشان تو به این معنی که زندگی بدون وجود نشانه هایی از تو که منظور شمس است زنگانی نیست و هیچ لطفی ندارد.

حضرت مولانا شمس الدین تبریزی در مجمعی‏ فرمود که اگر تو یار وفادار نیافتی، من یافتم حضرت‏ مولانا را مد اللّه ظلله و روی مبارک به مولانا کرده‏ فرمود که یگانه در عالم آمدی و از میان جمله عالم، گوی از میدان بیرون بردی و عالمیان را مست عشق‏ خود گردانیدی».(مناقب العارفین،ج 1،ص 313)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

معرفی کوتاه

یک دانش مکانی برای نوشتن مطالب مفید

قوانین و مقررات

محتوای دلخواه شما

تماس با ما

  • تماس با نویسندگان یک دانش